ناهيد همت آبادي: مجاهدين و مجرمين سياسي

2013-12-16 11:44

عشق لايزال ديرين و عادت سنتي به آتش افروزي و آتش بازي گرچه فقط ويژه ”بابا بوش و آقازاده“ نبوده و هم ترازان ايشان نيز هميشه از اين مواهب برخوردار بوده و هستند اما اينكه ده سال پيش بخصوص ”پسر بازيگوش“ هيمه اين بازي خونبار را به بلنداي تمام و به بهاي نابودي كهن ترين تمدن جهان و مردم هوشمند آن در عراق افروخت، گرچه از يك سو ناشي از كينه شخصي و ناكامي” بابا “ در حمله اول به عراق و نياز روحي او به انتقام و جبران شكست قبلي بدست ”پسر“ قهرمان و شجاعش بود؟! تا با ريختن بمب هايي ـ به اندازه بمب هاي فرو ريخته در جنگ جهاني دوم ـ بر سر يك كشور كوچك، عشق بي چشمداشت به آزادي و مسئوليت تام و تمام نسبت به دموكراسي!!؟ را بسته بندي در زرورق حذف زرادخانه شيميايي( نداشته )صدام، بر عراق زخم ديده آوار و مردم آنجا را به آتش و خون بكشد اما اين جنگ هولناك از جهاتي ديگر نيز آسيب بسيار و پيامدهاي مصيبت بار فراوان به بار آورد كه مسايل عمده مبتلابه آن براي بسياري گرچه به يقين آشنا و تكراريست اما مجموع شرايط وحشتناك ناشي از دموكراسي اهدايي!! و نصب دولت قانوني!! در عراق و اوضاع سخت فروپاشيده و زهرآگين نظام ملايان و درست به همين علت، گسترش موج تبليغات حساب شده ارتجاعي ـ استعماري كهنه و نو براي جا اندازي و جا سازي روحاني نماي جنايتكار به عنوان(جراح مجرب براي جوش دادن رابطه بين ملا ها و غول وارفته امريكا) در تقابل با يگانه آلترناتيو رژيم فاشيست ايران، سكوت رذيلانه رسانه-ها در قبال شرايط موجود و حقايق كشتار و اختناق در ايران و عراق، بسيج سراسري مزدوران يا پاسدار صفتان پيشينه دار و گدايان نام و شهرت به هرقيمت نيز از قضا تكرار نكاتي را ضروري ميسازد كه اگر نه براي آنان كه بطور حرفه اي درگير نبردي سهمگين با غول بنيادگرايي هار ملايان هستند، موردي جديد يا پديده وار خواهد بود اما براي كساني كه بهرحال به علت عدم آگاهي كافي نسبت به مسايل مبتلابه مقاومت ديرپا و يگانه ايران، كنجكاو و جوياي دانستن بعضي وقايع و حقايق بگونه اي غير مغرضانه ميباشند، بي شك بازگوي بعضي موارد اگرچه ناچار كوتاه و ناكافي اما بهرحال شايد برايشان پاسخي روشنگر و مختصر باشد.

پيامدهاي هولناك جنگ ملت سوز عراق، نه فقط اين سرزمين باستاني بي همتا و مهد قديمي ترين يادگارهاي تاريخي و افسانه هاي زندگي و مرگ بشر و مردم بي گناه آن را در بمب و آتش سوخت و خاكستر نمود بلكه قسمت عمده اي از منطقه نيز به تبع آن جوري جولانگاه گرگ هاي هار ملايان و تروريسم افسارگسيخته آنان گرديد كه حالا ديگر مهارشان هم ظاهرا به همين راحتي دست نخواهد داد. نكته مهم ديگر اما اينكه آوار جنگ لجوجانه امريكا به عراق، مقاومت مستقل ايران را نيز بدون وابستگي آن به هيچ كدام از دو كشور متخاصم يا حتي جانبداري و اتخاذ موضع به نفع يكي از طرفين اما گرفتار شرايط تحميلي و ناخواسته اي  نمود كه با توجه به روزها و ساعات متمادي بمباران قرارگاه ها، شمارش لحظه هاي بودن و نيستي، ساعات نوساني ميان مرگ و زندگي، شهادت عده اي از رزمندگان مجاهد خلق و سرنوشت نامشخص باقي آنان، چنانچه كوچكترين اشتباه سياسي و تاكتيكي، تحركات احساسي حساب ناشده و بخصوص كمترين تخطي از فرامين ضروري نظامي در شرايط اضطراري جنگ و تجاوز از چارچوبهاي مشخص انضباط تشكيلاتي از سوي مجاهدين صورت ميگرفت، بي شك در بحبوحه فاجعه بار بارش آتش و بمب بر اين كشور كوچك، به نابودي كل تشكيلات مجاهدين مستقر در عراق نيز منجر شده و همه آنان به سادگي و بي تفسير، قرباني همدستي و سناريوي كثيف دسيسه آميزي ميشدند كه فاشيسم مذهبي ملايان و امريكا به منظور جاكن و انهدام مجاهدان در آتش بازي عمدي”بوش پسر“، نقش هاي محوله آن را پيشاپيش مشخص و تقسيم كرده بودند. با اينهمه ناگفته نماند، فراموش نشده و خاطره آن نيز به صداقت و درستي در سينه دردمند تاريخ ثبت گرديده كه بهاي گزاف اين جنگ ناخواسته و پيامدهاي سوء تحميلي برخاسته از آن، با جان هاي گرانقدر شهدا و خسارات مالي هنگفت ناشي از بمباران قرارگاه ها، از جيب مجاهدين بيطرف در جنگ كثيف ”بوش“ افروخته، به يغما رفت.  
آنچه اما حالا و بطور مضاعف تكرار آن ضروريست، بازگو و يادآوري رسالت ”مسعود“ در آن سر فصل خطير بي چشم انداز و ايفاي نقش جسورانه آرماني و شهامت بي شباهت انقلابي او بعنوان راه آموز و پيشگام كبير مقاومت است كه با اعلام رسمي بيطرفي و اتخاذ تصميم تحويل سلاح در آن مقطع بسيار حساس، مانع انجام نيات شوم ملايان براي تمام كش كردن مجاهدان و نابودي همه آنان گرديد. البته در جريان چنين فجايع جنگي و بحبوحه بود و نبود مثل همه سر فصل هاي خطير ديگر گاهي اگر كساني به هر دليل تاب و تحمل حضور مستقيم در صحنه مبارزه و رويارويي با شرايط بحراني حاد را نداشته اند، شرافتمندانه و اغلب شرمسارانه از حضور بلاواسطه در مبارزه كناره گرفته و سپس مستقيم يا غير مستقيم درحاشيه به مبارزه و كمك و حمايت از مقاومت ادامه داده اند كه در اين موارد بي ترديد نه جاي تكذيب ميماند نه تحقير. چنانكه طي سي سال اخير و انواع نبرد سخت خونبار و بي امان مقاومت و مردم ايران، در بعضي سرفصل هاي سخت آرماني، تشكيلاتي يا مبارزاتي، بعضي افراد به دليل عدم توان تحمل و ادامه مبارزه تمام عيار و دايم، شرافتمند و صادقانه به زندگي روزمره رو آورده اما در راستاي سرنگوني رژيم فاشيسم ديني همچنان در جبهه هاي گوناگون به حمايت مادي و معنوي از مقاومت و مجاهدين ادامه داده و در اين راه، بيدريغ از خود مايه ميگذارند. در اين ميان اما بزدلان فرومايه و مزدوران يا مزدورصفتان فاقد شرف و اخلاق انساني و مبارزاتي كه زبونانه از صحنه نبرد گريخته، به قباي ملا آويخته و در لانه هاي سفارت يا خانه هاي امن غربت؟! جا خوش كرده اند تا گاهي به نوبت يا بنا بر موارد مصرف، حرفه اي و تمام وقت يا قراردادي ”گاو گند چاله دهان“ را بگشايند و ناخشنودي ”ارباب بي مروت دنيا“ و ملاي فاشيست را از نابودي تمام مجاهدان در جريان جنگ دوم عراق در پوشك ”مضرات و بد بودن تسليم يا مصالحه با امريكا؟ !! از زبان خود ”لجن فرمايي“-كنند، گرچه از يكسو البته نياز دستگاه منحوس جاسوسي رژيم تماما درهم پاشيده تا حد دريدن يكديگر براي جهيدن به آغوش ”شيطان بزرگ“ را به نمايش ميگذارد كه براي مقابله سياسي و حذف تنها آلترناتيو خود كه سي سال در بيان مدعي ”هيچ“ بودن آنست، هر روزه و هر ساعت بايد لومپن هاي پليد، ولگردان سايتها و بزدلان فرومايه را اجاره يا استخدام يا خا‌ئنين خودفروخته فقاهتي را نبش قبر كند تا يك نفس با نشخوار سوژه هاي تكراري از زندان ها و اعدام توسط مجاهدين، هواي فضاي مجازي را آلوده و ننگين سازند اما از سوي ديگر و بطور خاص نيز رهبري مقاومت مردم ايران، يگانگي حضور و صعوبت آرماني و انقلابي او را هدف و مورد نظر و نيت شوم خود دارند تا در فقدان حضور و نقش بي همتاي او، ويژگي آرماني و انساني، رشادت اخلاقي و مبارزاتي و انسجام و انضباط تشكيلاتي و انقلابي مجاهدين را به خيال خام در هم بريزند. وگرنه داشتن زندان و اعمال شكنجه و اعدام در دستگاه مجاهدين، فقط باز نشخوار جنايات و شقاوت سي ساله فقاهتي ست كه مردم بي گناه ايران، روزانه قساوت آن را با پيكرهاي آويخته بر چوبه هاي دار مقابل چشمان خود دارند. مجاهدين خلق اما نزديك به نيم قرن پايفشاري بر آرمان، اخلاق و پرنسيب مبارزاتي خود كه بطور خاص بر باور و برداشت هاي مترقي اسلامي استوار است، بگونه اي جسورانه و غول آسا با قوانين ستم شاهي و قرون وسطايي بنيادگرايي دو قلدر تاريخ وطن، قهرمانانه و بي وقفه درافتاده و جريان يگانه بالنده اي را در تاريخ مبارزات رهائيبخش جهان و بخصوص در جبهه ضد بنياد گرايي در منطقه به وجود آورده اند كه به تبع آن ”نسل مجاهد“ نيز نه به عنوان يك اسم بلكه يك رسم و سنت بر پايه ايستادگي، صدق و وفا، فراسوي طاقت و صلابت اسطوره اي و با مايه گذاري بي چشمداشت از جان و خانمان، ضمن مقاومتي توانفرسا در برابر ترور، توحش و جنون خلافت هيولاي هار فاشيسم ديني، جهان جهنمي يك قطبي را نيز تا اندازه توان، نسبت به خطرات اين دشمن آتي ـ اتمي بشر آشنا و ضرورت مقابله و گسترش مقاومت در مقابل آن هوشيار نموده طوري كه توجه و حمايتهاي گسترده بسياري را نيز در سطوح مختلف از جنبش مقاومت ايران برانگيخته و جذب نموده است كه اين البته و بطور طبيعي نه در ظرفيت تاب و تحمل دشمن رودرروي در حال فروپاشي و دست آموزان سياسي اجنبي يا داخلي مجرم سياسي، نه در دايره درك و شأن خائنين، مزدوران و جاسوسان اجير بي جرأت و نه همچنين در ذهن هيزم كشان بي مزد و مواجب مي گنجد مگر روزي كه در برابر دادگاه مردم ايران در ميهن بايد پاسخگوي همه انواع پليدي هاي سياسي و وطن فروشي باشند.